برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 171
کلاغ گوشت تن خود را میکند و در دهان بچه هایش میگذاشت....
زمستان تمام شد...
کلاغ مرد..!!
بچه هایش گفتند: خوب شد مرد...خسته شدیم از غذای تکراری..واین حقیقت تلخ روز گارماست..!
†*¤فقط به خاطرتو¤*†...برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 179
نگران نباش...
من آنقدر امروز وفردا های نیامدن را دیده ام که دیگر هیچ وعده ایُ
بی سرانجامیُ خواب وخیال آرزویم را آشفته نمیکند...
حالا یاد گرفته ام...
که فراموشی درد همه ی نیامدن ها ونداشتن ها و نخواستن هاست..
یاد گرفته ام..
که با هیچ لبخندی خیال دوست داشتن به سرم نزند..!!
که بشنوم((فردا..)) وبه روی خودم نمی آورم کهُ فردا ها هیچ وقت نمی آیند...!!!
†*¤فقط به خاطرتو¤*†...
برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 154
اما وقتی یه پسر واسه یه دختر اشک میریزه..یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسی رو مثل اون دوست داشته
باشه....
†*¤فقط به خاطرتو¤*†...
برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 183
برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 152
برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 153
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست
از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
=======================================
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
==========================================
عمر من
تا دشت پرستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته ی مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پای
تا دشت یادها
هان ای عقاب عشق از اوج قله های مه آلود دوردستها
پرواز کن
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
============================================
هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
================================================
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم...
بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس که تنها دویدم...
اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه کنم ...
خسته شدم بس که...
تنها گریه کردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس که تنها ایستادم
====================================================
باید فراموشت کنم / چندیست تمرین می کنم / من می توانم ! می شود ! / آرام تلقین می کنم /حالم ، نه ، اصلا خوب نیست ....تا بعد، بهتر می شود .... / فکری برای این دلِ آرام غمگین می کنم /من می پذیرم رفته ای / و بر نمی گردی همین ! / خود را برای درک این ، صد بار تحسین می کنم / کم کم ز یادم می روی / این روزگار و رسم اوست ! / این جمله را با تلخی اش ، صد بار تضمین میکنم.
========================================================
قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ،در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!(قیصرامین پور)
===================================================
می دونی دل عاشق در مقابل دل معشوق بی دل ، مثل چیه ؟
دل عاشق مثل یه لامپ مهتابی سوخته است .
دلتو می اندازی زمین . جلوی پای دلبرت . می بینتش . سفیدی و پاکیشو . میبینه چقدر ظریفه. می بینه که فقط واسه اونه که می تپه .
فکر میکنین معشوق بی دل چی کار می کنه ؟
میاد جلو . جلو و جلوتر . به دل عاشقش نگاه می کنه . یه قدم جلوتر میذاره .
پاشو میذاره روش . فشارش می ده و با نهایت خونسردی به صدای خرد شدن دل عاشقش گوش می ده .
می دونید فرق دل عاشق با اون لامپ مهتابی چیه ؟
دل عاشق میشکنه ، خرد می شه . نابود میشه . ولی آسیبی به پای معشوق بی دل نمی رسونه . پاشو نمی بره و زخمی نمی کنه . بلکه به کف پاهای قاتلش بوسه می زنه.
===============================================
شیشه دل را شکستن احتیاجش سنگ نیست این دل با نگاهی سرد پرپر می شود با
خودم عهد بستم بار دیگر که تورا دیدم ... بگویم از تو دلگیرم ولی باز تو
را دیدم و گفتم : بی تو میمیرم
========================================================
ه حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
=======================================================
اگه نیایی
می دونم آسمون رنگ چشای تو داره
می دونی شب مهتابی پیش تو کم می یاره
می دونم مرغهای ساحل واسه تو دم میزنن
می دونی شن های ساحل واسه تو جون میبازن
می دونم اگه بری همه اونا دق می کنن
می دونی بدون تو یه کنج غربت میمیرم
می دونم با رفتنت آرزوهام سراب میشه
می دونی اگه نیای بدون تو چه ها میشه
می دونم اگه بخوای می تونی باز تو بیای
تو بیای پا بزاری بازم روی دوتا چشام
===========================================================
کودک زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن. و یک چکاوک در مرغزار نغمه سر داد. کودک نشنید.او فریاد کشید: خدایا! با من حرف بزن صدای رعد و برق آمد. اما کودک گوش نکرد. او به دور و برش نگاه کرد و گفت خدایا! بگذار تو را ببینم ستاره ای درخشید. اما کودک ندید. او فریاد کشید خدایا! معجزه کن نوزادی چشم به جهان گشود. اما کودک نفهمید. او از سر ناامیدی گریه سر داد و گفت: خدایا به من دست بزن. بگذار بدانم کجایی.خدا پایین آمد و بر سر کودک دست کشید. اما کودک دنبال یک پروانه کرد. او هیچ درنیافت و از آنجا دور شد
==========================================================
جدایی درد بی درمان عشق است
جدایی حرف بی پایان عشق است
جدایی قصه های تلخ دارد
جدایی ناله های سخت دارد
جدایی شاه بی پایان عشق است
جدایی راز بی پایان عشق است
جدایی گریه وفریاد دارد
جدایی مرگ دارد درد دارد
خدایا دور کن درد جدایی
که بی زارم دگر از اشنایی
===============================================================
پیداست هنوز شقایق نشدی
زندانی زندان دقایق نشدی
وقتی که مرا از دل خود می رانی
یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی
زرد است که لبریز حقایق شده است
است که با درد موافق شده است تلخ
عاشق نشدی وگر نه می فهمیدی
پاییز بهاریست که عاشق شده است
برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 189
ای غم انگیزترین خوشحالی / من و عشق تو و دستی خالی / تویی اونکشمکش هر روزه / لحظه ی پر تش هر روزه
من و یک جاده ی چشم به راه / جاده ای از شب تا خلوت ماه /آخرین حادثه ی جاده تویی / اتفاقی که نیفتاده تویی
کفش هایم که پر از خستگی اند / نقشی از نوعی دلبستگی اند /دستهایم که نیازآلودند / همه ی عمر به سویت بودند
باز هم باش و فداکاریکن / آرزوهای مرا یاری کن
برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 171
یه کاری کن که می تونی . یه خونه شو تو ویرونی
از این بیشتر نپرس از عشق ، نمی دونم ، نمی دونی
تو این تقویم دل مرده ، کسی اشکاشو نشمرده
کجا دیدی که تنهایی ، غم هاشو با خودش برده
یه کاری کن از این بیشتر نیافتم تو غم آخر
نذار شمع حضور من ، یه شعله شه تو خاکستر
نگو دوره ، نگو دیره ، نگو این قصه دلگیره
یه عمری رفته از دستم ، نیای عشق تو می میره
یه کاری کن که می تونی ، یه خونه شو تو ویرونی
از این بیشتر نپرس از عشق ، نمی دونم ، نمی دونی
تو این تقویم دل مرده ، کسی اشکاشو نشمرده
کجا دیدی که تنهایی ، غم هاشو با خودش برده
†*¤فقط به خاطرتو¤*†...
برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 178
سفر کردم شبی در خاطراتم
من از آنچه گذشته مات ماتم
در آن روز ها که بابا یار ما بود
همو همدم همو غمخوار ما بود
در آن روز ها که با هم شاد بودیم
زبند هر چه غم آزاد بودیم
در آن روزی که روز تار ما بود
که روز رفتن غمخوار ما بود
درآنروزی که بعد از او غم آمد
که غمها بیش وشادیهاکم آمد
اگر از آسمان شادی ببارد
دلی که غم گرفت شادی ندارد
دلی دارم ولی دانم که دل نیست
دل پزمرده غیر از آب و گل نیست
خداوندا همی نالم به درگاه
کشم ازسینه من درهرسحرآه
خداوندا برافکن کاخ ظالم
بگردان هرچه باباست شادوسالم
†*¤فقط به خاطرتو¤*†...برچسب : نویسنده : AMIN asman-man بازدید : 148